۲ مطلب با موضوع «اشعار» ثبت شده است

شهر خون...

خرمشهرخُرَّم بُدی، کنون زِ تو باقی است ردّ خون
ای دشتِ پُر زِ لاله‌های پَرپَرِ واژگون

دیوی سیاه آمد و غرقِ بلا شدی
با تیر و ترکش و سپر آمد به اندرون

بازنده‌ی پیروز...

ای جانِ جهانم، بی تو نتوانم
بی رویِ چو ماهت، من پیرِ جوانم

ای هستیِ این دل، سرمستیِ این دل
نامِ تو بگویم، با هر ضربانم...